نظرات فانتزی

خب دوستان با نظراتشون حسابی حالی دادند بهمونو بعضیاشونم عرض ادبی کردند. خلاصه نظر شخصیتونه و قابل احترام ، اسم وبلاگم طنزهای بی قافیه است یعنی قافیه ای نداره یعنی واسه دل خودم مینویسم پس شاید بی ربط باشه یا به مزه یا ...

در ضمن نظراتی که موج منفی میدند یا میگند جمعش کن بابا منو بیشتر ترغیب میکنند که با قدرت ادامه بدم یعنی کلا آدمیم که کاریو شروع کنم تا آخرش وامیستمو تمومش میکنم. البته از حق نگذریم نظرات بعضیاتونم واقعا عالی بود خیلی کمکم کرد ممنون از همتون

شبکه های اجتماعی

این شبکه های اجتماعی تا اومده مردم کلا کرکره ی مغزو دادند پایین. طرف عکس گذاشته واسه پروفایلش تو خود عکسه هم لینک سایت خارجی موجوده ، حالا خود شخصیم که تو عکسه ضایعه خارجیه طرف اومد زیرش کامنت گذاشته عکس خودتونه؟ اونم اصلا انگار روح این چیزایی وجود نداره با کلی عشوه خرکی میگه بععععععله با همین غلظت. یک لحظه دچار بحران شخصیتی شدم حس این مهمونای خارجیمون بهم دست داد که از خوشی روزگار اومدند ایران و مارو غیر ایرانی خطاب میکنند. خب داداش من چرا با روحیات آدم بازی میکنی چرا باعث میشی یکی مثل من وقتی این صحنه رو میبینه به فکر فرار بی مغز ها بیفتههههههه :دی

هیچ نگوییم

چندی است که چشمانمان به این آمار وبلاگ دوخته شده و هر روز مانند شیر و پنیر بسته بندی شده آب میرود. هی که دلمان گرفت ازین بازار بی رونق وبلاگیمان. مغزمان که دیگر فرمان که هیچ گاز و ترمز هم نمیدهد که بدانیم چه کنیم چهار پنج نفر بیایند و بخوانند و کیفور شوند و اگر حالی باقی ماند نظری بدهند. جوانی کجایی که اگر پیدایت بکنم خشتکت بر سرت می افکنم

صرافی ها

دیشب اخبار رو گوش میدادم گفت به صرافی های غیر قانونی یک مهلت پانزده روزه دادند که مجوز دار و قانونی بشند یا دم و دستگاه و جمع کنند یا خودمون میایم جمع میکنیم (یعنی فر خوردیم در حد تیم ملی با این قاطعیت تام) ولی اونا منظور اصلیشون این بوده یا تا پانزده روز دیگه قانونی بشید یا اگر قانونی نشدید پانزده روز دیگه هم بهتون مهلت میدیم سر جدتون بیایند و مجوز دار بشید اینقدر ما مهلتشو تمدید نکنیم

دهه شصتی (2)

دلمان تنگیده واسه ی یک اسم و فامیل با چاشنی بزن بزن که هر چی اسم چرت و چرت بود مینوشتیمو با هزار  دلیل و قسم و آیه ثابت میکردیم که این چیزی که نوشتیم درسته. یا برای قایم موشک که همیشه تو بازیمون یه اسگل باحالی بود همیشه هرجا میرفتیم اونم میومد پیش ما مخفی میشد یکی نبود بگه خب آیکیو یکم خلاقیت بخرج بده اه. خداییش کلی با خودمون حال میکنم هر چی نباشه ما دهه شصتی هستیم و هرچی نباشه لذتای بچه گیمون همش واقعی بود و قابل لمس نه مثل بچه های الان که همش پای لپ تاپ و تبلت و ... هستند و افتخار میکنند غول مرحله آخرو به سیم سوت ثانیه خشتکشو کشیدند سرش بعد اونوخت (:دی) تو دنیای واقعی تا یک سوسک میبینند تر میزنند به تمبان خودشون. آخه این دردو من به کی بگگگمممممممم

فهمیدیم!!!

فهمیدیم آنچه که در وبلاگمان کم است غیر از شما دوستان گل و نظراتتان یک بخشی به نام مجله ی الکترونیکیه که اگر خدا یاری کند کم کم میرم تو فکرش برای ساخت و هر یک هفته یکبار با فرمت PDF و Word و گوشی های موبایل برای شما ایجاد میکنم. داخل این فایل جدیدترین مطالب طنز محیط مجازی رو مینویسیم از فیس بوق گرفته تا انجمن های ایرونی خودمون ، که انشاله لحظه ای ناراحتی ها و سختی های زندگی را فراموش کنیمپد و لبخند روی لباتون بشینه. پس از دوستانی که میتونند واقعا بهم کمک کنند خواهش میکنم حتما حتما آمادگیشونو اعلام کنند

انتخاب واحد

نام فیلم: انتخاب واحد با اعمال شاقه

بازیگران : کلیه ی دانشجوها + من بدبخت

کارگردان: اینجانب

لوکیشن: سایت دانشگاه + اینترنت با سرعت فضایی

شرح فیلم:

صبح ساعت 7:30 از خواب بیدار شدیم و از استرس انتخاب واحد یک دستشویی با کلی تفکرات رفتیم و خودمان را از تمام دل مشغولی ها و فکر ابن عذاب بزرگ خالی کردیم حالا یک صبحانه که تمام ویتامین اون بدلیل استرس کوفت بدنمان شده میخوریم و بدن خود را برای این ماراتن فیل کش نفس گیر آماده میکنیم.

بدلیل زیادی متن بقیه در ادامه مطلب ...

ادامه مطلب ...

خدایا خسته ام

خدایا مانده ام چه کنم از دست بعضی از این مردم به ظاهر آدم و به باطن گرگ صفت. خسته ام از دست مردمانی که اگر به آنها محبت کنی یا عشق بورزی تو را یا باور نمیکنند یا فردی ساده لوح و احمق فرض میکنند و تا میتوانند نامردی را به کمال میرسانند. ولی اگر خطای کوچکی از تو سر بزند به آسانی آن را باور کرده و تا سالیان سال چوبش کرده و بر سرمان میزنند. خسته از این آدم هایی که در هر لحظه احساس تنهایی میکنند همه را مقصر تنهایی خود میدانند ولی هیچکس را حاضر به پذیرش نیستند ، لحظه ای خود را گناه کار نمیبینند و در هر جا که میروند دم از تنهایی و ... میزنند. خدایا خستگیم به اندازه ی تمام این دنیا شده بگذار در آغوش تو آرام و بی دغدغه به خوابی عمیق فرو روم

فیلم اکشن

نام فیلم: تاکسی خطی

بازیگران: دو راننده ی بی اعصاب و دارای خشاب گذاری 2000000 فحش در دقیقه به صورت آپدیت شده

کارگردان: یک بیکار با دوربین موبایل

ساعات شروع نمایش: هر روز از صبح خروس خون تا بوق سگ مقابل ایستگاه تاکسی دارای جایگاه VIP و لژ خانوداگی همراه با جلوه های ویژه

شرح فیلم:

اوی مرتیکه من زود تر از تو اومده بودم الان خشتکتو سرت میکنم. هنوز آدم خر تر از خودت ندیدی. اگر  بوووووووووق پاره نکردم. به من میگن فلان بی مخ. در اینجا دو راننده یقه ی هم دیگه را گرفته و به قابت جر میدهند که تمام پشم و پیلی اونها میزنه بیرون چه صحنه ای پر از شپش و موجودات ناشناخته دیگر :دی به دلیل پیش فعال بودن دو راننده کل فضا رو بوی عرق پر کرده و در اینجا بقیه ی راننده ها که تا اکنون نقش سیب رمینی رو ایفا میکردند شروع به تفکیک دو راننده از هم میکنند. در قسمت آخر معمولا شاهد فحش های ناب هسنیم. ولم کنید تا بزنم بووووووووووووق من اگر بووووووووووق بیام بوووووووووووق ببین بووووووووووووووق

یک چیز کمه؟!!

احساس میکنم یک چیزی تو وبلاگم کمه نمیدونم چیه ولی یک حسی میگه یک موضوع یا یک مطلب یا ... باید توی وبلاگم باشه ولی نیست. به نظر شما اون چی میتونه باشه؟