اول مهر که رد شد و دیگه نمیشه مطلب درباره ی این تحول تاریخی عظیم چیزی نوشت میدونم همتون ازینکه ماه مهر رسیده در وجودتون ذوق و شوق فوران کرده و از شدتش دارید بالا میارید خب درکتون میکنم شدید
بریم سر اصل مطلب و شرایط بحرانی که قراره دربارش حرف بزنیم. اولشم بگم بی ادب خودتونید!!! خب به این فکر کنید که تو حالت خلاء فکری هستید و با دست مشغول حفاری و پیدا کردن سوراخ های جدید در دماغتون!!! در همین حین یک آدم به صورت خیلی زیبا و شیک جوری که در نگاهش هزاران هزار جمله ی فحش دار هست داره بهتون نگاه میکنه در این شرایط شما در شرایط بحرانی هستید و باید یکی از راه های زیر رو انجام بدید:
1- اولین راه در آوردن دستتون البته به صورت کامل از دماغتون هست (همه میدونن که تا مچ دستتون رو داخل دماغتون کردید) و با یک لبخند ژکوند به طرفتون نشون بدید که اصلا حواستون نبوده!!!
2- راه حل دوم نگاه کردن به صورت خشمناک به طرفتونه ، جوری که کلا پشم و موهای طرف به صورت افقی و عمودی فر بخوره (البته تو این روش احتمال اینکه طرفتون بزنتتون و شما فر بخورید خیلی زیاده)
3- روش سوم یخورده بی شعور بازیه ولی خب خودش یک راه حله دستتون رو از دماغتون در بیارید و به طرفتون بگید بفرما!!! البته اینو بگم که تو این مرحله جونتون پای خودتونه!
البته روش های دیگه هم هست که هنوز تست نشده یا اگر شده طرف زنده نمونده که توضیح بده درباره روش کاربردیش خلاصه امیدوارم هیچوقت تو این شرایط بحرانی گیر نکنید
سلام
ببخشید چند وقتی نبودیم و حسابی بیحال بازی در آوردیم. ممنون بابت بازدیداتون و نظرات فوق العاده کمتون :دی خواستم اطلاع رسانی کنم که این چند شب قدر (احیاء) آپدیتی نداریم و فقط فقط اومدیم بگیم تو این شب ها هر جا دلتون گرفت هر جا دلتون شکست و با خدای خودتون راز و نیاز کردید مارو هم از یاد نبرید که شدیدا بهش نیازمندیم. و یک خبر دیگه اینکه انشالله واسه بعد از این ایام شماره ی بعدی مجلمونو میدیم بیرون که حسابی خوش به حالتون بشه
التماس دعا
خب بالاخره بعد چند روز هنگ کردن به دست متخصصان ایرانی مغز این جانب رمز گشایی شد و الان با مغز باز در خدمتتون هستم این مطلب بیشتر جنبه ی عمومی داره مطمینن تاحالا اشخاصی رو دیدین گوشی موبایلشون که زنگ میخوره اولش که میرند تو عالم خلسه
بعد کم کم که حالشون جا اومد دستشون رو میکنند داخل جیبشون که گوشیو در بیارند!!! که با توجه به سختی که میکشند احساس میکنی گوشی ته چاه قرار داره ، بازم یک زمان نسبتا طولانی با جون کندن همراهه و کم کم گوشیه خفه شده (از بس زنگ خورده) رو در میارند !!! و صد البته دوباره هنگ میکنند البته این دفعه هنگیشون با یک لبخند اسگلی و در برخی موارد به صورت ژکوندی هستش (خدا شفا بده) و تماس مجبور به قطع شدن میشه !!! بعد چند ثانیه دوباره که زنگ میخوره طرف یک چند ثانیه ای باز به شماره نگاه میکنه اینو من تاحالا درک نکردم یعنی چی ، البته مطمین باشید مجبور به تحمل آهنگ مزخرف شخص مقابل هستید چون آی کیوشون به قطع کردن صدا نمیرسه و بعد از وصل تماس میتونید به صورت واضح مکالمه ی شخص مقابل رو با کیفیت اچ دی گوش بدید از بس تُن صداشون ملیح و صمیمیه
خب دیگه نوبتیم باشه نوبت خودمونه و باید یک جورایی با خودمون شوخی کنیم و از قشر زحمت کش و بی شیله پیله ی خودمون بنویسم (حس میکنم داره دماغم بزرگ میشه) پس لذا نقطه سر خط!!!
شروع کار میخوام داغ دل خیلی از آدما رو تازه کنم و به وبلاگ نویسایی اشاره کنم که یک جورایی با خودشون درگیرند و از یک آهنگ خیلی داغون یا به شدت شاد یا ... خوششون میاد و اونو تو وبلاگشون میزارند و صد البته هیچ دکمه ی اِستُپی براش قرار نمیدند. طی روانشناسی هایی که صورت گرفته این ها با عمه ها و کلیه ی فامیلشون درگیرند و چون جرات ندارند به صورت رو در رو این نفرت رو ابراز کنند دست به دامن من و شما و دنیای مجازی شدند پس خواهشمند نهایت همکاری رو باهاشون داشته باشید
بعد ازین گروه کسایی قرار دارند که از بیخ و بُن کور رنگی دارند ، رنگ بندی و رنگ نوشته های وبلاگشون افتضاح آدمو نابود میکنه مثلا قالب وبلاگ مشکیه رنگ نوشته هارو قهوه ای کم رنگ انتخاب میکنند
با اینا مهربون باشید دست خودشون نیست
یکسری از وبلاگ نویسا هم که کلا با بقیه قهرند از اولین پست وبلاگشون به بعد تمام نوشته هاشون دارای رمزه و هیچکسی جز خودشون حق داشتن این رمزو نداره اینا خب حق دارند خیلی وقته دفتر خاطراتشونو گم کردند پول ندارند دفتر جدید بخرند مجبورند اینجا بنویسند ازتون نمیخوام باهاشون مهربون باشید فقط خواهشا تحملشون کنید