خب دیگه نوبتیم باشه نوبت خودمونه و باید یک جورایی با خودمون شوخی کنیم و از قشر زحمت کش و بی شیله پیله ی خودمون بنویسم (حس میکنم داره دماغم بزرگ میشه) پس لذا نقطه سر خط!!!
شروع کار میخوام داغ دل خیلی از آدما رو تازه کنم و به وبلاگ نویسایی اشاره کنم که یک جورایی با خودشون درگیرند و از یک آهنگ خیلی داغون یا به شدت شاد یا ... خوششون میاد و اونو تو وبلاگشون میزارند و صد البته هیچ دکمه ی اِستُپی براش قرار نمیدند. طی روانشناسی هایی که صورت گرفته این ها با عمه ها و کلیه ی فامیلشون درگیرند و چون جرات ندارند به صورت رو در رو این نفرت رو ابراز کنند دست به دامن من و شما و دنیای مجازی شدند پس خواهشمند نهایت همکاری رو باهاشون داشته باشید
بعد ازین گروه کسایی قرار دارند که از بیخ و بُن کور رنگی دارند ، رنگ بندی و رنگ نوشته های وبلاگشون افتضاح آدمو نابود میکنه مثلا قالب وبلاگ مشکیه رنگ نوشته هارو قهوه ای کم رنگ انتخاب میکنند
با اینا مهربون باشید دست خودشون نیست
یکسری از وبلاگ نویسا هم که کلا با بقیه قهرند از اولین پست وبلاگشون به بعد تمام نوشته هاشون دارای رمزه و هیچکسی جز خودشون حق داشتن این رمزو نداره اینا خب حق دارند خیلی وقته دفتر خاطراتشونو گم کردند پول ندارند دفتر جدید بخرند مجبورند اینجا بنویسند ازتون نمیخوام باهاشون مهربون باشید فقط خواهشا تحملشون کنید
این موضوع نه ربطی به مدرسه داره نه تشویقات مدرسه ای کلا یک موضوعیه که کمتر کسی به ذهنش خطور میکنه و منم جزء همون کمتر کسایی هستم که ... (ببخشید الان از شدت خوشحالی اشکام داره فِرت و فِرت سرازیر میشه )
خب با این وضعی که ما داریم پیش میریم طی چند سال آینده وقتی جایی عروسی دعوت شدیم دیگه سکه و اینا که نمیتونیم بدیم ، عروس و داماد رو ذوق مرگ کنیم و باعث بشیم که فکر کنند آدم لارجی هستیم (البته از نظر خانواده خودمون یک آدم حوگیر محسوب میشیم که الکی پولاشو به فنا داده) تا چند وقت پیش سکه ی یک گرمی هم میدادند و در جاهایی الیزابت هم دیده شده و با این پیش روی به احتمال قوی با دادن کارت های هزار آفرین توسط خانواده ی درجه یک عروس داماد و کارت های صد آفرین برای خانواده درجه ی دو و کارت آفرین دختر یا پسر خوب و نازنین برای سایر بستگان ، خوشحالی خودشون رو نشون میدند. الیته من تضمین نمیکنم این کارت ها به علت گرونی جمع نشه و جای خودشو به تشکر زبونی بده
میدونم یکم مطلب دیر شد ولی مثل همیشه به بزرگی و عریضی و طویلیتون ببخشید
خب به سلامتی تو دوره ی اعتکاف بیش از 90% معتکف ها دانشجو بودند و تنها دلیلشم قرار گرفتن ایام اعتکاف با مراسم پایان ترم بود (به این خاطر گفتم مراسم چون همش باعث گریه زاریه ) و میشد به صورت خیلی نزدیک تری با خدا حرف زد و اضهار پشیمانی کرد و از خدا طلب کمک توسط امداد های غیبی کنید. و صد البته اضهار پشیمونی از گ.ش.ا.د.ی و اینکه از ترم دیگه سر به راه میشید و درستون رو میخونید (زرشک
)
پ.ن:
اینا همش فیلمه ، خدا هم خوب شناختتون پس الکی گریه زاری نکنید مثل یک مرد پاشید برید سر امتحان و خراب کنید پاشید بیاید بیرون. یا مثل این رفیق من که یک روز قبل امتحان یک چاقو میبست به کمرش و میرفت پهلوی استاد و الانم ماشالله مهندس قابلی شده اینطوری درسارو پاس کنید
خب بالاخره نوبتیم باشه نوبت ما قشر ضعیف ، قشر زن ذلیل داره میرسه. روز جمعه روز ما مردای بی شیله پیله ما مردای دل پاک ما مردای همه چیز تموم رسیده که باید و به اجبار با یک لباس زیر گول بخوریم خوشحال بشیم و از شدت ذوق خر کیف بشیم و تا سال دیگه همینطور به خاطر این هدیه ی ارزشمند تشکر کنیم البته در یک سری شرایط خاص جوی ، اگر شما بهترین شوهر سال بوده باشید ممکنه این لباس زیر به عطر یا پیرهن یا شلوار تغییر پیدا کنه که اگر خدا قسمت کنه و نصیبتون بشه مطمئن باشید تا سال های سال دیگه از هدیه ی روز مرد خبری نیست
خلاصه این روزو خوش باشید و خوش بگذرونید وگرنه تا سال دیگه حسرت به دل میمونید و به هیچ وجه ببینید تاکید میکنم به هیچ وجه بهونه ای دست خانم ها ندید که هدیه رو به قول معروف گلابی میکنند (منظور از گلابی کردن همون هاپولی کردن یا بالا کشیدن است )